سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

امام جواد(ع):

امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده خداوند هستند:


پس هر که آن دو را یاری کند،

                                    عزیز می شود

و هر که آن دو را وانهد

                                    خار می شود.





طبقه بندی: میلاد امام جواد(ع)،  امر به معروف،  نهی از منکر،  امام جواد(ع)
نوشته شده در تاریخ شنبه 93 اردیبهشت 20 توسط صادق | نظر
محرم

این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:

 

1. امر به معروف و نهى از منکر

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است» 1

چـون بنى امـیه این دو رکن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند که نه تنها امر به معروف و نهى از منکر متروک گشته بود بلکه معروف منکر و منکر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مکرر به این حقیقت اشاره فـرمـود که اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

« مـگـر نمـى بینید که به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محکم و مستحکم بماند.

 

2 ـ زنده کردن ارزشهاى اسلامى

حکومت اموى سعى بلیغ می نمود که ارزشهاى اسلامى را که کرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را که در جاهلیت بدان افتخار مى کردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

از جمله ارزشهایى که اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى کرده و حکومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى کرد این امور است :

 

الف ـ وحدت اسلامى :

پـیامـبر اکرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و کوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار کردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه کن مـى کرد تـا جائیکه یزید یکى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت کردند هجو می کند.

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى کمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام کرد.

و نیز اخـتـلافـاتى که بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند که عرب کتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى که از ایران و سایر کشورهاى غیر عربى در عراق و کشورهاى عربى زندگى مى کردند تصنیف و تالیف کردند و بر عکس موالى کتابهایى علیه اعراب نوشتند که این حرکت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى کرد.

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.

چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است»

ب ـ حریت :

محرم

چـنانکه مـى دانیم و در تـواریخ مـذکور است در دوران حکومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاکم در این دستگاه مستبد بود که بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاکم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانکه حجاج بن یوسف ثقفى یکى از حکام زمان عبدالملک مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم که انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ کس را قدرت و جرئت آن نبود که به نحوه کردار و رفتار ناشایست حکام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

حسین علیه السلام قیام کرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد که چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است که هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود که قیام ها یکى پس از دیگرى شروع شد تا حکومت اموى را ریشه کن نمود.

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت کربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

 

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یک از خلفاء همانند على علیه السلام به فکر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشکلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد کردند که نتـوانست راهى را براى تنویر افکار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

محرم

و در زمان حکومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلکه مى کوشیدند تا جامعه را به فساد بکشانند زیرا حکومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند کنار بیایند چه که مردم صالح و شایسته همواره مخالف حکومت هاى ضد خدایى هستند از این رو کوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحکم (( النّاس على دین ملوکهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلکه ترسی هم از ارتکاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانکه رئیس حکومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت که به هیچ یک از شرایطى که در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد کرد و حاکم کوفـه نیز به امـانى که به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نکرد.

و مردم کوفه که با همین سیره نشو و نما کرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی که به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منکر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این که فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند که اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم کرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم کوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

این تیره بختان با کمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم !

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را که در جامعه آن روز مرده بود زنده کند.

 

 

پى‏نوشت‏ها :

1. حیات الحسین ج 2 ص 264 - بلاغة الحسین ص 64.

2. حیات الحسین ج 3 ص 98 - نفس المهموم ص 191 - بلاغة الحسین ص 25.

منبع: آنچه در کربلا گذشت، آیت الله محمد على عالمى

 

از تبیان





طبقه بندی: وحدت،  امام حسین(ع)،  نهی از منکر،  امر به معروف،  قیام
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 آذر 19 توسط صادق | نظر
امام رضا(ع)

 

احترام به کرامت انسان          ×          اخلاق معاشرت          ×          خواب و استراحت

   خوراک و پوشاک          ×          نظافت و بهداشت          ×          نهی از منکر

 

سیره عبادی

بر آستان مکارم اخلاقی امامی ایستاده‌ایم، که سومین «علی» از دودمان رسالت و شجره امامت است.

بزرگواری و کریمی که سایه رأفت و رحمتش همه را فراگرفته است.

دوست و دشمن، دور و نزدیک، به جلالت شأن و عظمت شخصیت و کرامت و بزرگواری او واقف و معترفند.

به نقل فیض کاشانی:

«مناقبش
والا، صفات شریفش درخشان، مکارمش حاتم گون، طبیعت و سرشتش اخزمی[1]،
اخلاقش عربی، نفس شریفش هاشمی، تبار ارجمندش نبوی است، از مزایای او هرچه
برشمارند، بزرگ تر از آن است و از مناقبش هرچه گویند والاتر از آن است.»[2]

مکارم و مناقب آن حضرت، فراتر از آن است که در این مختصر بگنجد.

آنچه در این نوشتار عرضه می‌شود، نمونه‌هایی از سیره اخلاقی آن امام است که می‌تواند برای همگان به صورت یک «الگو» باشد.

به
تعبیر پدر ارجمندش امام کاظم علیه السلام: پس از من مقام امامت از آن
فرزندم علی است که همنام علی و علی است، علی نخست، علی بن ابی‌طالب است که
از آن حضرت، فهم و حلم و نصرت و مودّت و پارسایی و دینش را به میراث برده
است و علی دوم علی بن الحسین است که محنت و صبر بر ناگواری‌های امام سجاد،
به حضرت رضا رسیده است.[3]

مروری به این نمونه‌ها، سندی بر تجسّم آن فضایل را در شخصیت علی بن موسی الرضا نشان ‌می‌دهد:

 

احترام به کرامت انسان

در
نگاه مکتب، انسان شرافت خاص دارد. حرمت نهادن به جایگاه والای انسان در
سیره اولیای الهی جایگاه خاص دارد. نمونه‌هایی از سیرة حضرت رضا علیه
السلام آورده می‌شود که این جایگاه را نشان می‌دهد:

مردی از اهالی بلخ
می‌گوید: در سفر امام رضا به خراسان همراهش بودم. روزی سفره‌ی غذا طلبید و
همه خدمتکاران و غلامان را بر سر سفره نشاند. گفتم: جانم به فدایت، کاش
برای اینان سفره‌ای جداگانه قرار می‌دادی! فرمود: دست بردار! خدا یکی است،
پدر و مادر همه نیز یکی است، پاداش قیامت هم بسته به اعمال است.[4]

شبی
کسی مهمان حضرت رضا علیه السلام بود و مشغول صحبت بودند که چراغ، خراب و
خاموش شد. آن مرد دست دراز کرد که چراغ را درست کند، حضرت نگذاشت و خودش
به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما قومی هستیم که از مهمان خود کار
نمی‌کشیم.[5]

روزی در مجلس حضرت رضا علیه السلامکه جمع بسیاری بودند
و از حلال و حرام و مسائل دیگر می‌پرسیدند، مردی وارد شد و خود را از
دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار داشت که در بازگشت از حج، نفقه
و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد. پس از رفتن مردم و خلوت شدن
مجلس، حضرت به اندرون رفت و پس از مدتی پشت درآمد و دستش را از بالای در
بیرون آورد و پرسید: آن مرد خراسانی کجاست؟ گفت: من همین‌جایم. حضرت دویست
دینار به او داد. پس از رفتن وی، یکی از حاضران پرسید:

ای پسر
پیامبر! با آنکه هدیه شما زیاد بود، چرا خود را از او پنهان داشتید؟
فرمود: از ترس اینکه مبادا خفّت و خواری سؤال را در چهره‌اش ببینم![6] و
اینگونه آبروی اشخاص را نزد دیگر حفظ می‌کرد تا آسیبی به شخصیت و کرامت
آنان وارد نشود.

ابراهیم بن عباس نقل می‌کند: هرگز ندیدم حضرت رضا
علیه السلام در کلامش به احدی جفا کند. هیچ وقت سخن کسی را قطع نمی‌کرد،
تا او از کلام خود فارغ شود. هرگز پیش همنشینان پای خود را دراز نمی‌کرد،
تکیه نمی‌داد، غلامان و خدمتکاران را ناسزا نمی‌گفت.[7]

گاهی هر سه
روز یک بار ختم قرآن می‌کرد و می‌فرمود: اگر بخواهم می‌توانم در مدّتی
کمتر ختم کنم، ولی از هیچ آیه‌ای نمی‌گذرم مگر اینکه می‌اندیشم کجا و
درباره چه چیزی نازل شده است.[8]

نماز شب و نماز شفع و وتر و نافلة صبح را هیچ وقت چه در سفر و در چه در حضر ترک نمی‌کرد.[9]

مناقبش
والا، صفات شریفش درخشان، مکارمش حاتم گون، طبیعت و سرشتش اخزمی[1]،
اخلاقش عربی، نفس شریفش هاشمی، تبار ارجمندش نبوی است، از مزایای او هرچه
برشمارند، بزرگ تر از آن است و از مناقبش هرچه گویند والاتر از آن است.

اخلاق معاشرت

شیوه
برخورد مناسب با مردم و داشتن حسن خلق و ادب و احترام و تواضع، از نقاط
قوّت و الهام بخش در زندگی معصومین است. در اینجا نمونه‌هایی سازنده و
تربیتی از سلوک آن حضرت با دیگران آورده می‌شود:

ابراهیم بن عباس
می‌گوید: هرگز ندیدم که حضرت در گفتارش به کسی جفا کند یا حرف کسی را قطع
نماید. در حدّ توان حاجت نیازمند را بر می‌آورد، خندة بلند و صدادار
نمی‌کرد بلکه لبخند می‌زد، کار نیک و صدقه پنهانی بخصوص در شب‌های تاریک
زیاد انجام می‌داد.[10]

روزی وارد حمام شد. یکی از مردم که آن حضرت
را نمی‌شناخت، از او خواست که بر او کیسه بکشد. حضرت رضا علیه السلام نیز
پذیرفت و مشغول کیسه کشیدن او شد. مردم آن شخص را متوجه ساختند که این
مرد، علی بن موسی الرضا علیه السلام است. شروع کرد به عذر‌خواهی. اما حضرت
کار خود را ادامه می‌داد و او را دلداری می‌داد تا ناراحت نباشد.[11]

حکایت هایی از امام رضا (ع)

برکار
خادمان خویش نظارت داشت و اگر خلافی می‌دید، مشفقانه تذکّر می‌داد. روزی
یکی از غلامان میوه‌ای را ناقص خورد و به دور انداخت. حضرت فرمود: سبحان
الله! اگر شما از آن بی‌نیازید، کسانی هستند که به آن محتاجند. آن را به
کسی بدهید که نیازمند آن است.[12]

یک بار هم هنگام غروب، در میان
غلامانش که کار می‌کردند، سیاه پوستی را دید که به کار مشغول است. پرسید:
او کیست؟ گفتند: ما را کمک می‌کند، ما هم در آخر کار چیزی به او می‌دهیم.
پرسید: ایا اجرت و مزد او را معین کرده‌اید؟ گفتند: نه، هرچه بدهیم راضی
می‌شود. حضرت با عتاب و عصبانیت فرمود: بارها گفته‌ام وقتی کسی را به کار
می‌گیرید، قبل مزد و اجرت او را معین کنید و اگر چنین نکنید، سه برابر حقش
هم به او بدهید، خیال می‌کند که کم داده‌اید.[13]

اخلاق والای آن
حضرت سرشار از بزرگواری و کرامت بود. می‌فرمود: ما خاندان «عفو» را از آل
یعقوب به ارث برده‌ایم، «شکر» را از آل داود و «صبر» را از آل ایوب.[14]

یکی
از هاشمیان به نام علی بن عبدالله، خیلی دوست داشت خدمت حضرت برسد و به
حضورش سلام عرض کند. اما هیبت و عظمت آن حضرت، سبب می‌شد اقدام نکند. یک
بار حضرت رضا علیه السلام مختصر کسالتی داشت و مردم به عیادتش می‌رفتند.
به علی بن عبدالله گفتند: اگر قصد دیدار و تشرّف داری، اکنون فرصت مناسبی
است. وی به عیادت آن حضرت رفت. امام رضا علیه السلام خیلی به او احترام و
ملاطفت کرد و خوشحالش نمود. چند وقت پس از آن، علی بن عبدالله مریض شد،
حضرت رضا علیه السلام به عیادت او رفت و آن قدر نشست تا افرادی که در خانة
او بودند خارج شدند.[15] و این نهایت ادب و لطف و تکریم او را می‌رساند.

روزی
مأمون به آن حضرت گفت: من فضیلت و علم و پارسایی و عبادت تو را می‌دانم و
تو را به خلافت شایسته‌تر می‌شناسم. حضرت فرمود: افتخارم بندگی در آستان
خداست، با زهد و پارسایی امید نجات از شرّ دنیا را دارم و با پرهیز از
حرام‌ها به کامیابی و فوز اخروی امید وارم و با تواضع در دنیا، امید به
رفعت و بزرگی نزد خداوند دارم.[16]

خادم او یاسر نقل می‌کند: وقتی
حضرت رضا علیه السلام تنها بود (و دور از برنامه‌های حکومتی و تشریفات)
همه همراهان و اطرافیان را از کوچک و بزرگ، دور خود جمع می‌کرد، با آنان
حرف می‌زد و با ایشان انس می‌گرفت و همدم آنان می‌شد و هنگام غذا نیز همة
آنان را از کوچک و بزرگ، حتی کار پردازخانه و حجامت کننده و... را هم صدا
می‌کرد و با خودش سر سفره می‌نشاند و باهم غذا می‌خوردند.[1علیه السلام ]

به مهمان خویش بسیار عنایت داشت و خدمت می‌کرد. یکی از اصحابش به نام محمد بن عبیدالله قمی می‌گوید:

در
خدمت حضرت بودم، بسیار تشنه‌ام بود، ولی نمی‌خواستم که از آن حضرت آب
بطلبم. حضرت خودش آب طلبید و کمی نوشید و به من هم داد و فرمود: ای محمد!
بنوش، آب خنک و گوارایی است.[18]

افتخارم
بندگی در آستان خداست، با زهد و پارسایی امید نجات از شرّ دنیا را دارم و
با پرهیز از حرام‌ها به کامیابی و فوز اخروی امید وارم و با تواضع در
دنیا، امید به رفعت و بزرگی نزد خداوند دارم.

خواب و استراحت

خواب و استراحت اولیای الهی نیز، زمینه‌ای برای نشاط جهت عبادت و تلاش بود، نه خواب غافلانه و تن پرورانه.

آن
حضرت شبها کم می‌خوابید، بسیار بیداری می‌کشید و چه بسیار شب‌ها که تا صبح
بیدار بود. شب‌ها در رختخواب خویش، زیاد تلاوت قرآن می‌کرد، چون به آیه‌ای
می‌رسید که در آن یادی از بهشت و دوزخ بود، از خداوند بهشت می‌طلبید و از
دوزخ به او پناه می‌برد.[19]

رجاء بن ضحاک نقل می‌کند که در ثلث آخر شب از بستر بر می‌خاست و به تسبیح و حمد الهی و تکبیر و تهلیل و استغفار می‌پرداخت.

امام
می‌فرمود: ما اهل بیت پیامبر، هنگام خواب، ده خصلت و رفتار داریم: با وضو
می‌خوابیم، دست راست را زیر سر و صورت می‌گذاریم، سی و سه بار سبحان الله،
سی و سه بار الحمد الله، سی و چهار بار الله اکبر می‌گوییم، رو به قبله
می‌خوابیم، فاتحة الکتاب، و آیة الکرسی می‌خوانیم، ایه "شهد الله انّه لا
اله الاّ هو..." می‌خوانیم و نیز سوره توحید یا قدر.[20]

معمّر بن
خلاد گوید: حضرت رضا علیه السلام با من کاری داشت. وقتی خدمتش رسیدم،
فرمود: حالا برگرد، فردا بیا، آن هم پس از طلوع خورشید، چون من پس از نماز
صبح، استراحت می‌کنم.[21]

این نشان می‌دهد که آن حضرت، علاوه بر
تهجّد شبانه، بین الطلوعین را هم پس از نماز صبح به دعا و ذکر می‌پرداخته
تا خورشید طلوع کند و پس از اندکی استراحت، برای کارهای عادی بر می‌خاسته
است.

سیره خواب اندک شب و پرداختن به راز و نیاز و انس با معبود، در
زندگی حضرت رسول صلوات الله علیه و امیرمؤمنان علیه السلام هم بوده و از
آنان به نسل طیب و طاهرشان رسیده است.

حرم امام رضا (ع)

خوراک و پوشاک

نعمت
شناسی و سپاس از یک سو، تواضع و خاکساری از سوی دیگر، حرمت نهادن به
بندگان خدا از دیگر سو در سیره او نسبت به خوردن و نوشیدن و آداب سفره و
غذا مشهور بود. هرگاه سر سفرة غذا می‌نشست، همه غلامان و کارپردازان و
دربانان را هم بر سر همان سفره می‌نشاند و با آنان غذا می‌خورد.[22]

وقتی
غذا برای حضرت می‌آوردند، یک سینی می‌طلبید و کنار سفره می‌گذاشت. آنگاه
از بهترین طعام‌های سفره در آن می‌گذاشت و دستور می‌داد که آن را به
مساکین بدهند.[23]

یاسر، خادم او نقل می‌کند: وقتی ما مشغول غذا
بودیم، حضرت ما را احضار نمی‌کرد و در پی کاری نمی‌فرستاد، تا آنکه از غذا
فارغ شویم، یا اگر سراغشان می‌رفت و سر سفرة غذا بودند، می‌فرمود: بلند
نشوید تا غذایتان تمام شود.[24]

بدون شام، شب را سپری نمی‌کرد، هرچند خیلی مختصر باشد، می‌فرمود: این برای قوّت جسم مفید است.[25]

آن
حضرت به خرما علاقه زیاد داشت و با اشتیاق می‌خورد و می‌فرمود: جدم رسول
خدا و اجداد و نیاکانم همه خرما دوست بودند. شیعیان ما هم چون از سرشت ما
آفریده شده اند، خرما دوست دارند.[26]

وقتی از آب زمزم می‌نوشید، می‌گفت: بسم الله والحمدلله والشکر لله.

حضرت رضا علیه السلام همواره لباس را از طرف راست می‌پوشید و آن را سبب عافیت و وفور نعمت می‌دانست.[ 27 ]

جامه حضرت، اغلب زبر و خشن بود، اما هنگامی که می‌خواست نزد مردم آید، خود را آراسته می‌کرد.[28]

نقش نگین آن حضرت عبارت بود از «ماشاءالله، ولا قوّة الاّ بالله»[29]

 

نظافت و بهداشت

به
روایت معمر بن خلاّد، در دورانی که حضرت در خراسان بود، پس از نماز صبح در
مصلای خویش می‌نشست و به ذکر می‌پرداخت تا خورشید طلوع کند. آنگاه
پارچه‌ای می‌آوردند که در آن چند مسواک بود، با یکایک آنها مسواک می‌کرد،
آنگاه برای حضرتش کُندر می‌آوردند و می‌جوید، سپس قرآن تلاوت می‌فرمود.[30]

نظم
آن حضرت در این زمینه هم مشهور بود. ظرف مسواکی داشت که پنج مسواک در آن
بود و بر هریک نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود و هنگام هر نماز
با یکی از آنها مسواک می‌زد.[31]

وقتی در ثلث آخر شب برای نماز شب
بر می‌خاست، پس از ذکر تسبیح و حمد و استغفار، مسواک می‌زد. و این به خاطر
آن است که یکی از مستحبات قبل از وضو، مسواک هنگام سحر است.[32]

آن
حضرت شیعیان را به آداب و سننی در روز جمعه فرا می‌خواند، از جمله شستشوی
سر و صورت با خطمی، ناخن گرفتن، کوتاه کردن شارب، عطر زدن.[33]

این
از نیکی و «صله» است. اگر با او رفت و آمد داشته باشیم، مردم او را به
خاطر این دیدارها تصدیق می‌کنند و حرف‌هایش را می‌پذیرند، ولی اگر پیش من
نیاید و من به خانه‌اش نروم، مردم حرف‌هایش را نخواهند پذیرفت.

نهی از منکر

از
آنجا که نحوه رفتار و برخورد امام، حجّت است و مورد استناد قرار می‌گیرد،
در مواقع مختلف و متعدد نسبت به ناهنجاری‌ها و خلافها حتی از بستگان نزدیک
خویش اعتراض می‌کرد تا از انتساب به حضرت سوء استفاده نکنند و خلاف‌های
آنان را به حساب او نگذارند.

برادر امام به نام زید بن موسی در مدینه
دست به خروج زد و کشتار و آتش سوزی در خانه های عباسیان راه انداخت. او را
دستگیر کرده نزد مأمون فرستادند. حضرت رضا هم در برخورد با او زبان به
عتاب و ملامت گشود. وقتی زید گفت: من برادر تو و فرزند پدرت هستم. حضرت
فرمود: تو تا وقتی برادر منی که در اطاعت خداباشی.[34]

در نوبتی
دیگر وقتی دید برادرش زید، به ناروا فخر می‌فروشد و خود را به خاندان
پیامبر منتسب می‌دارد، فرمود: ای زید! از خدا بترس، ما به هر مقامی که
رسیده‌ایم در سایة تقوا بوده است. هرکس تقوا نداشته باشد و از خداوند پروا
و محاسبه نداشته باشد از ما نیست، ما هم از او نیستیم. ای زید! بپرهیز از
اینکه به برخی شیعیان ما توهین کنی و خوارشان سازی...[35]

روزی در
حضور آن حضرت، سخن از عمویش (محمد بن جعفر) به میان آمد. حضرت فرمود: عهد
کرده‌ام بر من و او سقف خانه ‌سایه نیندازد (یعنی با او دیدار نکنم). عمیر
بن یزید می‌گوید: پیش خود گفتم: او ما را به صلة رحم دعوت می‌کند، ولی
خودش درباره عمویش چنین می‌گوید: حضرت که با طن مر خوانده بود، نگاهی به
من کرد و فرمود: این از نیکی و «صله» است. اگر با او رفت و آمد داشته
باشیم، مردم او را به خاطر این دیدارها تصدیق می‌کنند و حرف‌هایش را
می‌پذیرند، ولی اگر پیش من نیاید و من به خانه‌اش نروم، مردم حرف‌هایش را
نخواهند پذیرفت.[36]

این حدیث نشان می‌دهد که موضع و جایگاه آن
شخص نادرست بوده و حضرت با چنین برخوردی نمی‌خواسته او و حرف‌هایش را مورد
تایید قرار دهد و از ارتباطات او سوء استفاده یا سوء برداشت شود و این هم
مرحله‌ای از نهی از منکر است.

امام علیه السلام حتی نسبت به رفتار
مأمون عباسی هم ایراد می‌گرفت و اندرز می‌داد. شیخ مفید چنین نقل می‌کند:
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام وقتی که با مأمون خلوت می‌کرد و کسی
در حضورشان نبود. مأمون را بسیار موعظه می‌کرد و او را از خدا می‌ترساند و
کارهای خلاف او را تقبیح می‌کرد [37 ]. مأمون نیز گرچه ظاهراً وانمود
می‌کرد که نصایح و تذکرات حضرت را پذیرفته است، اما در دل و باطن ناراحت
می‌شد و سخنان امام بر او سنگین می‌آمد.

امام رضا(ع)

سیره عبادی

امام
رضا علیه السلام همچون پدران بزرگوارش با الهام از سیره حضرت رسول، اهل
دعا و نیایش و عبادت و نماز بود و از آن لذّت می‌برد. حالات عبادی او بر
محبوبیتش در دلها می‌افزود. روزی مأمون از رجاء بن ضحّاک پرسید که حال و
رفتار حضرت رضا در طول راه (مدینه تا طوس) چگونه بود؟ وی وقتی به دعاها،
عبادت‌ها و نمازهای حضرت در طول راه اشاره کرد، مأمون گفت: ای پسر ضحاک!
او بهترین، داناترین و عابد ترین مردم روی زمین است، مبادا آنچه را در طول
راه از او مشاهده کرده‌ای برای دیگران بازگو کنی، چون می‌خواهم فضل او جز
از زبان من آشکار نشود.[38]

به نقل ابراهیم بن عباس، حضرت رضا شب‌ها کم
می‌خوابید، بسیار روزه می‌گرفت و هرگز روزة سه روز در ماه از ایشان فوت
نمی‌شد و می‌فرمود: این معادل است با روزة همه دهر.[39]

عبدالسلام
بن صالح می‌گوید: در سرخس، سراغ خانه‌ای رفتم که حضرت رضا در آن ایام در
آن محبوس بود. خواستم خدمتش برسم، گفتند: نمی‌توانی. گفتم: چرا؟ گفته شد:
چون وی در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، ساعتی را در اول روز و قبل
از زوال و هنگام غروب به نماز مشغول است. در این ساعات وی در مصلای خویش
نشسته و به مناجات با پروردگارش مشغول است. گفتم: در یکی از همین اوقات
برایم اذن ورود بگیر. برایم اجازه گرفت. وقتی خدمتش رسیدم، در مصلای خود
نشسته و به تفکر مشغول بود.[40]

هنگام تلاوت قرآن، هرگاه به آیه‌ های "یا ایهاالذین آمنوا" می‌رسید، آهسته می‌گفت: «اللهم لبیک».[41]

وقتی
می‌خواست وضو بگیرد، نمی‌گذاشت کسی به او کمک کند یا آب به دستانش بریزد و
می‌فرمود: وضو گرفتن هم عبادت است، دوست ندارم در آن کسی با من مشارکت
کند.[42]

چنان خود را در بندگی، خالص ساخته بود و محتاج به عبودیت
که قسم خورده بود هرگاه به خیالش خطور کند که بهتر از فلان غلام سیاه است،
برده‌ای آزاد کند و ثروتش را انفاق نماید، مگر آنکه عمل صالحی انجام داده
باشد که به خاطر آن برتری بر آن غلام بیابد.[43]

هنگام دعا، نیایش
خود را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می‌کرد و صلوات بر آن حضرت را
مایه رحمت و تقرّب برای خود می‌دانست. اغلب اوقات او همراه با ذکر خدا
بود.[44]

 


1. جدّ حاتم طائی.

2. المحجة البیضاء، ج 4، ص 280، به نقل از ابن طلحه در کتاب مطالب اللسئول.

3. همان، ص 281 به نقل از ارشاد مفید.

4. بحارالانوار، ج 49، ص 101.

5. همان، ص 102.

6. همان، ص 101.

7. همان، ص 90.

8. همان، ج 89، ص 204.

9. همان، ج 49، ص 94.

10. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 184.

11. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 325.

12. بحارالانوار، ج 49، ص 102.

13. همان، ص 106.

14. مسند الرضا، ج 1، ص 46.

15. همان، ص 47.

16. مناقب، ج 4، ص 362.

17. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 159؛ مسند الرضا، ج 1، ص 84.

18. بحارالانوار، ج 49، ص 31.

19. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 181.

20. بحارالانوار، جعلیه السلام 3، ص 210.

21. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 67.

22. مناقب، ج 4، ص 361.

23. محاسن برقی، ص 392.

24. فروع کافی، ج 6، ص 2898؛ بحارالانوار، ج 49، ص 102.

25. مسند الرضا، ج 2، ص 322.

26. بحارالانوار، ج 49، ص 103.

27. مکارم الاخلاق، ص 116؛ مسند الرضا، ج 2، ص 35.

28. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 1علیه السلام 8.

29. مسند الرضا، ج 2،ص 363.

30. وسائل الشیعه، ج 1، ص 360.

31. بحارالانوار، ج علیه السلام 3، ص 137.

32. سنن النبی، ص 223.

33. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 414.

34. بحارالانوار، ج 49، ص 217.

35. همان، ص 219.

36. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183.

37. بحارالانوار، ج 49، ص 308.

38. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183.

39. همان، ص 184.

40. بحارالانوار، ج 49، ص 1علیه السلام 0.

41. همان،ص 95.

42. همان، ص 104.

43. همان، ص 96.

44. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180.





طبقه بندی: امام رضا(ع)،  بهداشت،  احترام،  اخلاق،  خلق وخو،  معاشرت،  خواب،  استراحت،  خوراک،  پوشاک،  نظافت،  نهی از منکر،  سیره
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 بهمن 25 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.